امام حسين (علیه السلام) اينجاست
هيچگاه امام حسين(علیه السلام) را گم نكرديم تا به دنبالش بگرديم، از همان روزهاي اول، ديديم هميشه در مسجد است. مسجد جايگاه رسالت، كه صداي جد او در آنجا طنين افكنده است. مسجد همان جايي است كه باطن رسالت- ايجادكننده وحدت و يكپارچگي امت- در آنجاست. اما ما بايد در جستجوي مته هايي برآييم كه او را تراشيدند و از او دلاوري ساختند كه تاكنون دوك حماسه ها چون او را نبافته است.
از كودكي آن آغوش هاي پراز اميد و رمز و هدف دار، باطن او را نوازش مي كرد و امام حسين نيز آن آغوش ها را نوازش مي داد. گويي امام حسين(علیه السلام) آغوش اميدها، رمزها، اسوه ها و هدف ها براي نوازش آغوش ديگري بود كه در باطن آن، جاودانگي خفته است و امامت در آن قرار دارد. امام حسين(علیه السلام) در دوران كودكي، هميشه مسئله امامت را درك مي كرد زيرا خود آن را دربرگرفته بود- او رشد و نمو نمي كرد مگر به واسطه امامت. خواه در آغوش مادرش- كه شير مي مكيد و احساس مي كرد: مادر- به طور كامل- نعمتي است كه محبت و لطف، شوق و زيباييش بي انتهاست و خواه در آغوش پدر، كه مهابتي بي مانند به سوي او سرازير مي كرد.
اما جد او(صلی الله علیه وآله وسلّم) كه ناطق به آيات جلال است، و او هردم، روي شانه هايش مي نشيند و احساس مي كند گويا ستارگان از برج هاي خود در دامانش فرود مي آيند. و آن دم كه از دوش جدش(صلی الله علیه وآله وسلّم) پايين مي آيد مشتاقانه خود را درآغوش برادرش امام حسن(علیه السلام) مي افكند تا در آغوش برادر، تمام آنچه را كه از دامان جدش(صلی الله علیه وآله وسلّم)- كه مملو از محبت، آرامش و سكون، زهد و كمال است و از كرانه هاي كوثر گردآوري شده به دامان برادر خالي كند.
روزبه روز در گلستان امام حسين(علیه السلام) گل ها مي روييد، و به ميوه مي نشست و دم به دم ديدگاه ها و آنچه باطن ها و ضميرها، به آن پيچيده مي شود براي امام تجلي مي كرد. حوادث خود را به طور كامل از ابتداء تا انتهاء در منظر او مي گستراند و او آنها را با عقل و درايت موهوبي خود صيقل و جلا مي داد. عقلي كه ذخيره پروردگارش در پاك ترين بندگانش بود.
اگر ما به عقل سليم ايمان داريم كه مي تواند فهم و دريافت را تحقق بخشد، آن فضاي گرم و پراز محبتي كه امام حسين(علیه السلام) درآن تولد يافت، با تمام امواج هماهنگ و فراز و نشيبش كه او را همراهي مي كرد از دوران كودكي تا هر دوره اي از عمر كه به آن آراسته مي شد از نوجواني، جواني ومردي، تأثيرات قوي و آشكاري در ساختار روحي، بينش و برداشت هاي او داشت همه اينها بساط گسترده و آماده اي براي اين عقل محض سالم و رشديافته بود.
جا دارد به طور مختصر به بخشي از اين تأثيرات كه در فضاي رشد امام حسين(علیه السلام) پراكنده شده بود اشاره كنم، كه چگونه اين فضاي الهام بخش، عقل و احساس او را، و تكوين او را به شدت درخشان و نوراني كرد و چگونه گرايش ها و تمايلات در روش و بيان او نقش داشت.
مشهود و مشهور آن است براي دوران كودكي امام حسين(علیه السلام) عنايتي بس مهم و منحصر به فرد وجود داشته است- البته دراين عنايت ممتاز- جد، پدر و مادرش شركت داشته اند. در تربيت يگانه فردي كه جز به وحدت هدف كه اين سه بزرگوار داشتند اشاره نمي كند لذا امام حسين(علیه السلام) در داشتن رنگ، يگانه است، و در نوع آن نيز منحصربه فرد است و در حركت به سوي هدف بي نظير است، اما با برادرش- مشترك و هيچ تفاوتي با او ندارد، گويي هردو ازنظر تربيت و منشأ، يك فرد هستند و يكي مكمل ديگري است. ازنظر سرشت با يكديگر تفاوت ندارند و بافته واحدي از فتيله يك چراغند. امام حسن و امام حسين، هرچند از نظر طبيعي دو فرد جدا از يكديگرند اما ازنظر وحدت فكر، روحيه بزرگ و باشكوه يك فرد بيش نيستند، هدف واحد، آن دو را پيوند داده و يكي كرده است، تا براي آن هدف بزرگ كه در خاطر پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) مي گذشت رهبران واحدي باشند.
پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) بعد از تلاش هاي طاقت فرسا و گذشت از خون خود، مردم پراكنده و متفرق را گرد پرچم رسالت، متحد ساخت و آنان را به صورت امتي واحد تشكل داد- و بر آنانكه سد راه حركت اين كاروان بزرگ در طول حيات بودند پيروز شد و بر هر بلوايي كه نظام جاهليت و قبيلگي آن را دامن مي زد و امت را تكه تكه و پراكنده مي ساخت حاكم گرديد و به اين طريق امت اسلام قدعلم كرد.
يك تدبير بي نظير حكيمانه آن بود كه زمام حكومت و مسئوليت در دست مردي بي مانند كه در ايمان، عقل و حكمت، هدف و تصميم و قاطعيت، رشد كرده و تمرين نموده قرار گيرد، اين مرد همان شخصيتي است كه خلافت صيقل يافته با امامت را مجسم مي سازد، مردي كه به تنهايي، از بازگشت جامعه به رسوم جاهليت و تقليدهاي كور جلوگيري مي كند، عاداتي كه قبيله هاي بيشمار- از چپ و راست- آن را استحكام مي بخشد، مردي كه عضو امين رسالت است و تجلي كريمانه از معدن اصيل آن. او نگهبان امين پيمان هاي صادقانه وبرحق رسالت است.
كار تعيين اعضاء «بيتي» كه- رسالت برخاسته از قلب وحي را- در آغوش خواهد گرفت تمام شده است.اما پيامبر عظيم(صلی الله علیه وآله وسلّم) و دخت گراميش كه به فطرتي پاك و روحي كريم اختصاص يافته، و پسرعمويي كه گويي تمام نسل هاي جزيره ذوب شده اند تا او را درصداقت و درستي، عقل و درايت، تصميم و اراده، و دلاوري، بي مانند سازند، هرسه، هدف را مي دانند و در اجراي آن متفق اند تا او به تنهايي پاسخگوي نياز حقيقي رسالتي باشد كه ترجمه صادقانه اجتماعي گردآمده و تحقق يافته است. «بيت» با دو فتيله- كه از نور بافته شده- كامل گرديد. نوري كه خط رسالت و امامت را روشن خواهد كرد. ما بايد همراه امام حسين(علیه السلام) حركت كنيم تا نتيجه اين تحقيق به همراهي او، درست و اطمينان بخش باشد. بنابراين ما در اين سفر پركرامت، همراه او خواهيم بود.
آن سه بزرگوار ترسيم كننده هدف هستند، و تنها كساني هستند كه از آن آگاهند. و آن را درظاهر و باطن، آشكارا برملا مي كنند. اما امام حسين (علیه السلام) دردوران كودكي،آيا ممكن بود بداند هدف پنهان شده، اوست. و او همان شخصيت پنهان درفكر و پرده هاي خيال و آرزو، و بلكه دورتر از آن، حتي در«بيت» و درفضايي بالاتر و گسترده تر از سقف آن است؟ چه كسي مي تواند بگويد چنين كودكي داراي دركي پنهان درحس و شعور و روح خود نيست؟ آيا او از تمام آنچه مايه پرورش و رشد اوست بهره مي گيرد تا در آينده آنها را بيان كند؟
تمام آنچه كه دوران كودكي امام حسين (علیه السلام) با آن بافته مي شد درحس وشعور و روح بزرگ او ذخيره شده و در عقل و دل جان او، رسوخ مي كرد. تمامي اينها نظر و روش او را تشكيل مي داد و در انجام هر تصميمي كه اراده، روح، و صلابتش آن را لمس مي كرد و درهر كلمه اي كه مي گفت آنها را متجلي مي ساخت. فضايي كه امام حسين (علیه السلام) در آن تمام وجودش رشد و پرورش يافت آنگونه بود كه گويي او درآن واحد «بيت» و تمام افراد «اهل بيت» است، به تمام معناي حقيقي و مجازي آن كه روي زمين است.
او «بيت»، ديوارهاي «بيت» صحن آن و درخت اراك آن است. آنها وجود ندارند مگر به خاطر دربرگرفتن مادرش فاطمه (علیه السلام) كه ارتباطي محكم تر از محبت و دوستي و روشن تر ازعشق به پدرش پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) و همسرش امام علي (علیه السلام) و بالاخره به وجود او دارد. امام حسين (علیه السلام) همه آنان را روي سينه، قلب و جانش با شوقي بي پايان ،كه هر لحظه بزرگتر مي شود، مي گذارد.
بدون آنكه امام حسين (علیه السلام) را به جد، پدرومادرش ارتباط محكم و پيوسته اي بدهيم براي او نه به عنوان صفت و نه تعريف معنايي وجود ندارد. يعني او تمام فضايي است كه درآن پرورش يافته و آن فضا، وحدتي است كه چارچوب او است. اگر بخواهيم براي او آينده تعريفي بيابيم، مي بينيم امام حسين (علیه السلام) پيوسته تعبيري است بس افتخارآميز از پدران وفادارش نسبت به حق -كسانيكه از صلب آنان مردي ديده به جهان گشود كه «جد اوست» مرد بزرگي كه برشانه اش مهر نبوت را حمايل نموده، مردي كه هيچ زني در جزيره، به حكيم تر، عاقل تر، پاكتر، پرهيزكارتر، با عظمت تر از او باردار نشده است. او جزيره است، او رسالت است او مسئوليتي است درراه سعادت مردم جزيره. يعني امت بايد محكم او را دربرگيرد و به نور او راههايش را طي كند، اين مرد همان جد او رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) پدرمادر حسين (علیه السلام) است، مادري بي مانند كه پاكترين و محبوب ترين انسان نزد اوست - و پسر عموي پدرش - پدري كه نجيب ترين، راستگوترين و استوارترين است. رسالت تنها خلاصه و جوهره اين سه بزرگ است كه درتمام وجود امام حسين (علیه السلام) متجلي مي شود و قيام به وظايف رسالت و تنها هدف از پرورش امام حسين (علیه السلام)، و غوطه ور كردن او به اين رنگ، به اين محبت و صفا، عطوفت و وفا است، زيرا او از حس و شعوري توانمند و صادق برخوردار است، رسالت به مفهوم اساسي و مطلق و ذاتيش براي سعادت اين امت است. امتي كه تنها وديعه اين رسالت است كه گستره آن انساني است كه ارزشها او را مي سازد و اين امام حسين (علیه السلام) است كه اين ارزشها را آشكار مي كند.
ارزشهايي كه رسالت، آنها را در اوكاشت تا اولين كسي باشد كه از رسالت پاسداري كند. و امت بوسيله اين ارزشها از نردبان كمال بالا رود. و وجودش بوسيله حق و صداقت و پاكي وجدان، اوج گيرد.
تمام اينها درپرورش امام حسين(علیه السلام) مورد توجه بوده و او كودكي بيش نبود نسبت به آنها آگاهي كامل داشت. امام حسين (علیه السلام) رشد مي يافت و به سوي جواني پيش مي رفت و همراهش، آن مقصود و معني درجان و عقل و شعورش عمقي بيشتر مي يافت. او درمي يافت كه پرورش او به اين شكل، به اين نحو، و با اين رنگ، به خاطر آن است كه او براي مسئوليت كاشته شده است رسالتي كه تمامش مسئوليت است، براي سعادت امتي كه ريشه رسالت و براي انساني كه هدف آفرينش است.
هر تربيتي در اجتماع اثري مي گذارد و تا حدودي ساختار آن جامعه و ميزان آگاهي و رشد آن را نشان مي دهد. تربيت هاي هدف دار پاسخگوي تحولات مورد نياز جامعه است و ارتقاء جامعه از سطحي به سطح بالاتر را امكان پذير مي سازد.
پرورش امام حسين (علیه السلام) از اين نوع تربيت هدف دار بود و سرشار از عنايت و مسئوليت بود و سه دليل موجه براي آن وجود داشت:
۱- درك و آينده نگري آن مربي متعهد به اينكه لازمه يك هدف بزرگ عنايت و توجه بزرگ است، به گونه اي كه تار و پود پيراهن او جز با دوك مخصوص نبايد بافته شود.
۲- دلالت آشكار درنوع پرورش است تا آن جوان دريابد هدف و مقصود، اوست تا بداند مسئوليت او در آينده، شكوهمند و بلند است و او انتخابي معين براي مسئوليتي مشخص است و بداند آن شكوه و عظمتي كه به او ختم مي شود سايه آن جلال و عظمتي است كه امت بايد آن را حمايل نمايد تا در صحنه هاي افتخار، بزرگ و بزرگتر شود.
۳- ظهور آشكار در جامعه مبني بر اينكه شخصي كه مورد آن تربيت خاص و ممتاز قرار گرفته نماينده آن سرنوشت با عظمتي است كه رسالت در دستان خوشبوي او قرار گرفته و او يگانه كسي است كه امت را گرد آورده است، و او تنها آينده نگر بصير در مورد چگونگي عنايت و پاسداري از رسالت است كه هيچگونه سمتي و لغزش و ارتدادي، تلاش او را هدر نداده، يا امتيازاتش را خفيف و سبك نكرده است.
اينها مته هايي است كه در تكوين شخصيت روحي و عقلاني امام حسين(علیه السلام) عميقاً تأثير گذارده است- همانگونه كه از حوادثي كه بعد از غيبت جدش(صلی الله علیه وآله وسلّم) روي زمين رخ داد، ديديم، برخلاف وصيت جدش(صلی الله علیه وآله وسلّم) درتعيين جانشين عمل كردند و نيروي «بيت» را فلج ساختند، نيرويي كه براي آزادسازي جامعه، داراي هدف و برنامه بود.
شدت عصيان امت او را متوقف نمود، عصيان و سرپيچي از وصيت جدش (صلی الله علیه وآله وسلّم) پيش از آنكه زمين را ترك كند درباره گرامي ترين و عزيزترين امانتهايش، و تصميماتش، در سرفرازترين سفارشها و توصيه ها. ايمان امام حسين(علیه السلام) به پدرش به اين كه او مي تواند جامعه را به حالت زمان پيامبر(صلی الله علیه وآله وسلّم) درآورد او را در خلوت صبر و انتظار قرار داد. اما جريان امور و حوادث، هر روز نااميدي تازه اي به دنبال نوميدي هاي روز قبل، و شكستي تازه به دنبال شكستهاي گذشته همراه مي آورد، همه اينها مته هاي تازه اي بود كه در ذهن او عميقا اثر مي گذاشت و در اعماق جان او نيرويي ايجاد مي كرد تا هرگز به نااميدي و شكست اعتراف نكند.
نزد امام حسين(علیه السلام) عقل تنها وسيله كشف حقيقتي است كه درجهان، مسئوليتهاي بزرگ را از غلاف خود بيرون آورد. آشكار بود كه حق، بنيان گذار مسئوليت و امامت است و مسئوليت و امامت همان حقي است كه عمرش به چندين ساعت پايان نمي يابد، بلكه پايدارتر از جهان هستي است... از پدرش شنيده بود كه مي فرمود: «عمر باطل ساعتي بيش نيست اما حق تا قيام رستاخيز ماندني است...» وقتي شنيد پدرش چنين مي گويد گويي براي او آشكار نشده بود حال كه پدرش لبان خود را با سكوتي رسا بسته و برادرش با جرعه سم براي هميشه درغيبت فرو رفته بود!!! - خود را در پيشگاه اين حقيقت يافت كه براي ادامه مسئوليت امامت، انتخاب شده است تا درآينده به حقيقت تعهدش قيام نمايد، يا پيروز خواهدشد يا بهره او عظمت و شكوهي است كه انسان را نه براي خواري و ذلت كه براي حيات و سربلندي بنيان مي گذارد... اما امتي كه جد او(صلی الله علیه وآله وسلّم) بنا نهاده براي هميشه به او مي نگرد هرچند هزاران سال از قيام او گذشته باشد او همان عظمت و شكوهي است كه هرگاه امت در جستجوي امام حسين باشد او را در حقيقت خود خواهد يافت و آن همان جوهر و عصاره انسان است كه جد و پدرش تمام عمر براي آن تلاش كردند!!!
آيا حالا مي توانيم بگوييم: امام حسين(علیه السلام) اينجاست؟!
سليمان كتاني - ترجمه دكتر پرويز لولاور
نظرات شما عزیزان: